چه خوش روزی که خورشید جلال تو بما نظری کند...چه خوش روزی که مشتاق از مشاهده
جمال تو مارا خبری دهد...جان خود را طعمه ی باز سازیم که در فضای طلب تو پروازی
کند...و دل خود را نثار دوستی کنیم که بر سر کوی تو آوازی دهد...
الهی!
ما در دنیا معصیت می کردیم...دوست تو محمد(ص)غمگین شود و دشمن تو ابلیس شاد...!
الهی!
کدام درد بود از این بیش... که معشوق توانگر و عاشق درویش...
الهی!
دست با ادب دراز است و پای بی ادب...
الهی!
جان به لب رسید...تا جام به لب رسید
موضوعات مرتبط: دلنوشته ، الهی ، ،
برچسبها:
الهی!
یک دل پر درد دارم و یک جان پر زجر...خداوندا این بیچاره را چه تدبیر...بار خدایا در ماندم از تو ، لیکن در ماندم در تو...
*اگر غایب باشم گویی کجایی و اگر به درگاه آیم در را نگشایی*
الهی!
خود را از همه به تو وابستم...
اگر بداری تو را پرستم و اگر نداری خود پرستم...
نومید مساز...بگیر دستم
الهی!
دستم گیر که دست آویز ندارم...و عذرم پذیر که پای گریز ندارم
الهی!
اگر طاعت بسی ندارم... در هر دو جهان جز تو کسی ندارم
موضوعات مرتبط: دلنوشته ، الهی ، ،
برچسبها:
صفحه قبل 1 صفحه بعد









